شهادت پیغمبر اکرم و امام مجتبی سلام الله علیهما
ساعات بعد از داغ پیغـمبر شروع شد با رفتـنش صد قصه دیگـر شروع شد دلشورههایش یک به یک معنا گرفت و از آنچه میتـرسید پیغـمبر شروع شد در وقت دفـن مصطفی، تنها علی بود ایـام سخت غـربـت حـیـدر شروع شد گـفـتـنـد با هـم در سـقـیـفـه بـیحـیـاها وقت تـلافی کـردن خـیـبر شـروع شد بعد از پیـمبـر هر کسی هر چه شنـیده باید بداند روضه از یک در شروع شد گـفـتـند از بغـض عـلی با یـاد خـیـبـر باید که آتش زد به این خانه به این در وقـتی که آتـش بـر در و دیـوار افـتاد زهــرا بـه دنـبـال دفـاع از یـار افـتـاد مـیـخ دری که از خـجـالت آب میشد دل را بـه دریـــا زد پــی آزار افـتــاد آن سیـنـهای که مـخـزن سر خـدا بود کم کم سر و کارش به آن مسمار افتاد با ضربهای در را درآوردند از جا... گـویـا به روی مـادری بـیـمـار افـتـاد تـا بـیحـیـایـی وارد بـیـت عـلــی شـد دستی به روی چـشـمهـایی تـار افـتـاد آن دست پاکی که به همسایه دعا کرد طـوری مغـیـره زد دگـر از کار افتاد باب جـسارت را هـمیـنها بـاز کردند بیحـرمـتـی را با حـسن آغـاز کـردند مظلوم و بی یار و غریب در وطن بود آنقدر که در خانه هم بی هم سخن بود با زهر کینه روزه را افطار کرد و... قبل از سحر بیتاب شد، خونین دهن بود بعـد از شهادت پیکر پاک و غـریبـش آخـر اسـیـر فـتـنـۀ یـک پـیـر زن بـود این روضه را باید که واضح تر بگویم هـفـتاد چـوب تـیـر روی یک بدن بود تابوت هم از غربتش خون گریه میکرد بر روی لبهای حسین جـانم حسن بود گرچه عزای مجـتبی در عالمین است اما گـریز روضههـای ما حسین است |